پس از بررسی گام های قبل(1،2،3) از مدل راهبردی فرهنگ سازی نو ارزش آفرینی با گام چهارم به عنوان گام آخر بررسی این مدل را پایان می بخشیم.
گام چهارم: ارزش آفريني، قرارداد، استارتاپ ها و کسب و کارهای ارزش آفرین
تكوين مفاهيم، شكلگيري شخصيت و جامعهپذيري معادني از ظرفيتهاي انساني را ايجاد ميكنند كه بسيار غني و سرشار از پتانسيل پيشرفت ميباشند، اما آيا به کارگیری و نهایی سازی چرخه آگاهی بخشی و آماده سازی نیروی انسانی به عنوان بستر اصلی رشد و نمو فرهنگ کارآفرینانه اصول و ابزار خاصی دارد؟
براي اينكه استعداد های شکل گرفته مذكور استخراج شده و مورد بهرهبرداري قرار گيرند فرآيندي لازم است كه ما آن را ارزشآفريني ميناميم.ارزشآفريني فرآيندي است كه طي آن از عوامل توليد محصولي ساخته ميشود كه ارزش آن بيشتر از ارزش مجموع عوامل توليد است.وقتي از ارزش سخن ميگوييم يك مقياس هم در بطن آن متصور ميشويم كه براساس آن ارزش سنجيده ميشود.
لازم است كاركردي وجود داشته باشد كه اين رفتارها را تنظيم كرده تا عاملي مانع عامل ديگر نشود. اين كاركرد همان قرارداد است. قرارداد توافقي است قانوني و لازمالاجرا بين دو نفر يا چند نفر يا شركت مبني بر اينكه عملي را انجام بدهند (فرنچ، 1375 :140).
قرارداد چند ويژگي دارد:
1) مسايل شفاف بيان ميشوند.
2) زمان، مكان، شرايط طرفين را در خود دارد.
3) مكتوب است.
4) تعهدآور است.
اگر دقت كنيم بسياري از كارهايي كه به نتيجه نميرسند در اثر نبود چهار ويژگي فوق است.
تمام مراحل ذكر شده را وقتي در «مدل راهبردي فرهنگسازي نوارزش آفرینی » قرار ميدهيم به ترتيب زير ميشود:
گام 1 | گام 2 | گام3 | گام4 | |
فرآیند | مفاهیم | شکل گیری شخصیت | جامعه پذیری | ارزش آفرینی |
کارکرد | آموزش و ترویج | تمرین و کارورزی | مشارکت | قرارداد |
قالب اجرایی | کلاس (هر نوع مدیای آموزشی و ترویجی) | انجمن ها | پروژه ها | استارتاپ ها و کسب وکار های ارزش آفرین |
اين مدل به ما ميگويد هر عاملي كه بخواهد موجب پويايي و شكوفايي جامعه و بروز رفتار های کارآفرینانه شود بايد از اين مراحل عبور كند.
جالب اين است كه ميتوان از نداشتهها هم ارزش آفريد. ژاپنيها خرابيهاي جنگشان را منبع توليد انرژي براي بازسازي كردند. نقل است كه هنوز هم به فرزندانشان ميآموزند كه ما كشور محرومي هستيم و بايد كار كنيم تا بتوانيم زنده بمانيم.در اين قضيه چه اتفاقي ميافتد؟ خرابي را تبديل به يك مفهوم سازنده ميكنند، شخصيت كودكانشان را با آن مفهوم شكل ميدهند، جامعه را براساس آن بنا كرده و همين منجر به ايجاد ارزشهاي فراوان ميشود.
امروزه مفهوم بومي سازي موضوع جـا افتادهاي است. اما عليرغم آن هيچ كس نميگويد كه بوميسازي از چه طريقي انجام ميگيرد. اين مدل در حقيقت راه بوميسازي عوامل مختلف است.
براساس چنين مدلي ميتوان بسياري از كارهاي سازمان های دولتی و عموی در راستای تویعه فرهنگ کارآفرینی را نقد کرد و اصلاح نمود.اين مدل ميگويد: اگر نسبت افراد با اين عوامل نسبت ارزشآفريني نباشد ميتواند به عامل محدود كننده مبدل شود.
مراكز رشد و پارک های علم و فناوری اساساً چنين كاري را دنبال ميكنند البته كار آنها از مرحله سوم آغاز شده و در مرحله چهارم ادامه مييابد. ولي مشكل اصلي ما در بخش اول يعني مفهومسازي است.
مثلاً، مفهوم مديريت يا شركت را در رسانههاي ما ملاحظه كنيد. شما ميتوانيد جايزهاي تعيين كنيد تا اگر كسي مدير موفقي در رسانههاي ما پيدا كرد كه به نحوي تصوير شود تا ديگران آن را الگوي خود قرار دهند، جايزه را خواهد گرفت. خلاف كارها خيلي بهتر از مديران، سرمايهگذاران، كارآفرينان، كارگران پويا و غيره مفهومسازي ميشوند. اگر شخصيتي كه براي عناصر منفی در سريال های مختلف صدا و سیما پرداخت داده شد، براي يك مدير داده ميشد چقدر ميتوانست در زمينهسازي براي ارزشمند شدن اين قشر از جامعه شود؟
در بخش دوم يعني شكلگيري شخصيت هم همين طور در حال حاضر توجهی به تربیت شخصیت کارآفرین در کشور نمیشود.نكته جالب اين است، كساني كه از نوجواني وارد بازار كسب و كار شدهاند و دور از مدرسه و در محيط كار سخت شخصيتشان شكل گرفته بسيار موفقتر از افرادي هستند كه صرفاً به درس و مشق پرداختهاند.